درس اول: رجعت

•رجعت: بازگشت عده ای از اولیای الهی و دشمنان اهل بیت (که از دنیا رفته‌اند) به دنیا، پس از ظهور مهدى موعود علیه السلام و تشکیل حکومت عدل الهى در سراسر جهان
•اولیاى الهى و صالحان با دیدن حاکمیت حق و عدالت شادمان شده و ثمرات ایمان و اعمال صالح خود را در دنیا مشاهده مى‏کنند.

 

•دشمنان اهل‏بیت علیهم السلام سزاى ظلم‌هایی را که روا داشته‏اند در دنیا دیده و کیفر نهایى در قیامت خواهد دید.
قول به رجعت از عقاید امامیه
•رجعت، از مباحث ریشه‏دارى است که از زمان ظهور و پیدایش امامیه مطرح بوده است.
•اعتقاد به آن از امتیازها و خصوصیات مدرسه اهل‏بیت علیهم السلام شمرده شده است.
•کتاب‏هاى تراجم اهل سنت از امامیه با این عقیده یاد مى‏کنند.
•اصحاب ائمه علیهم السلام در این مسأله با مخالفان خود مباحثه‏هایى داشته‏اند؛ مانند مؤمن‏الطاق با ابوحنیفه.
•در طول تاریخ، علماى شیعه براى تثبیت این عقیده آثارى نگاشته‏اند؛ از جمله از شیخ مفید، سید مرتضى، علامه مجلسى، شیخ حر عاملى و ...
مفهوم رجعت‏
•رجعت در لغت= بازگشت.
•رجعت در اصطلاح= بازگشت جماعتى از افراد به زندگى دنیا بعد از قیام جهانى امام مهدى (ع)و قبل از حلول روز قیامت است.
•1- شیخ صدوق: «ما درباره رجعت معتقدیم که این حادثه در آینده‏اى نه‏چندان دور اتفاق خواهد افتاد». «اعتقادات صدوق»
•2- شیخ مفید: «خداوند متعال گروهى از امت محمد صلى الله علیه و آله را بعد از وفاتشان و قبل از روز قیامت محشور خواهد نمود و این مذهب از مختصات آل محمد صلى الله علیه و آله است و قرآن نیز بر آن شاهد است». «بحارالانوار، ج 53، ص 136 (به نقل از المسائل السرویة، ص 32)»
•3- سید مرتضى: «از باورهاى شیعه امامیه آن است که خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان، مهدى علیه السلام گروهى از شیعیان را که از دنیا رفته‏اند بازمى‏گرداند تا به ثواب یارى و نصرت آن حضرت نائل شده و دولت آن حضرت را مشاهده نمایند. هم چنین گروهى از دشمنان را بازمى‏گرداند تا انتقامش را از آنان بستاند». «بحارالانوار، ج 53، ص 138 (به نقل از رسائل‏المرتضى، ج 1، ص 25)»
•4- شیخ محمدرضا مظفر: «آن‏چه شیعه در باب رجعت به آن اعتقاد دارد آن است که خداوند متعال گروهى از اموات را قبل از روز قیامت در همان صورت‏هایى که بوده‏اند بازمى‏گرداند: عده‏اى را عزیز و برخى دیگر را ذلیل مى‏گرداند ... و این رجعت هنگام ظهور مهدى آل محمد صلى الله علیه و آله است». «عقائدالامامیة، ص 108»
تقسیمى از رجعت‏
•تقسیم سید محمد صدر رحمه الله در کتاب بحث حول‏الرجعة:

1- رجعت معنوى (اخروى): در فلسفه و حکمت ثابت شده که تمام اشیا و موجودات، در حال رشد و تکاملِ مستمرند و دائماً به‏سوى کمال مطلق و نقطه آغازینى متوجه‏اند که از آن‏جا به این عالم آمده‏اند، به دلیل:

•إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ «بقره:2»
•إِنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الرُّجْعى‏ «علق:8»
•وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الْمُنْتَهى‏ «نجم:42»
•إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. «بقره:156»
•این معنا از رجعت، مورد اتفاق مسلمانان است.

2- رجعت مادى و ظاهرى (دنیوى): این نوع رجعت- که قرآن نیز بر آن اشاره دارد- عبارت است از رجوع اموات به دنیا براى از سرگیرى اعمال. «بحث حول‏الرجعة، ص 8- 12»

رجعت؛ اعتقاد ضرورى مذهب‏

1- شیخ حرّ عاملى: «همانا ثبوت رجعت نزد همه علماى معروف و مصنفین مشهور از ضروریات مذهب امامیه است، بلکه حتى عامه نیز مى‏دانند که این عقیده از مذهب شیعه است». «الإیقاظ من الهَجعة بالبرهان على الرجعة، ص 60»

2- علامه مجلسى: «اگر مثل این روایات در عقیده رجعت متواتر نباشد، پس در چه موضوعى مى‏توان ادعاى تواتر نمود ...». «بحارالانوار، ج 53، ص 123»

3- علامه مجلسى: «همانا اعتقاد به رجعت در همه عصرها مورد اجماع شیعه بوده است، و همین مسئله همانند خورشید در وسط روز بین آنان مشهور است». «بحارالانوار، ج 53، ص 123»

4- علامه طباطبائى: «همانا روایات رجعت از طرق اهل بیت علیه السلام به‏طور تواتر معنوى به ما رسیده است». «المیزان، ج 2، ص 107.»

5- شیخ حر عاملى: «همانا نویسندگانى که روایات رجعت را در کتاب‏هاى مستقل یا غیرمستقل جمع نموده‏اند به حدّى است که از هفتاد کتاب تجاوز مى‏کند، و این خود دلیلى بر قطعیت اعتقاد به رجعت نزد شیعه است». «الایقاظ، ص 45»

•مرحوم مجلسى رحمه الله در معرفی قائلین به رجعت (حدود 50 نفر): سلیم بن قیس هلالى، حسن بن صفار، على بن ابراهیم قمى، کلینى، محمد بن مسعود عیاشى، ابوعمر کشى، شیخ صدوق، شیخ مفید، ابوالفتح کراجکى، ابوالعباس احمد بن عباس نجاشى، شیخ طوسى، سید رضى‏الدین بن طاووس و ....

 

سرّ بحث از رجعت در کتاب‏هاى کلام‏

1- وجود روایات فراوان در موضوع رجعت

2- ارتباط رجعت با امامت و اشاره به ظلم‌هایی که به ائمه شده و ایشان در عصر امام مهدی بازگشته و حکومت خواهند کرد؛

3- رجعت از اشراط الساعه است؛ و اشراط الساعه و علائم قیامت، مربوط به معاد است.(ایام الله ثلاث?، یوم یقوم القیام?، یوم الکر?، یوم القیام?)

4- رجعت زمینه‏ساز اعتقاد به معاد است.

•غیبت صغرى زمینه‏ساز غیبت کبرى بوده و ظهور صغرى (رجعت) هموارکننده ظهور کبرى (معاد)خواهد شد؛ و مردم امر معاد را استبعاد نخواهند کرد، همان‏گونه که در امت‏هاى پیشین براى تثبیت معاد چنین امرى اتفاق افتاد.

5- ارتباط رجعت با ثواب و عقاب؛ زیرا در آن زمان نشانه‏هایى از عقاب و ثواب براى کسانى که در کفر و یا ثواب بوده‏اند، خواهد بود.

6- رجعت تجلّى امامت امامان شیعه است.

 

دیدگاه‏ها درباره مفهوم رجعت‏

1- رجعت همانند تمثلاتى براى ارواح مؤمنین و ائمه اهل بیت علیهم السلام  است که از دنیا رفته و دوباره روح آنان ظهور کرده و تصرفاتى در این عالم خواهند نمود. (فیض کاشانى، محقق شاه‏آبادى و میرزا ابوالحسن رفیعى قزوینى )

بسیارى از علما، امثال مجلسى و شیخ حر عاملى و دیگران آن‏را به‏جهت مخالفت با ظواهر ادلّه مردود مى‏دانند.

2- رجعت همان ظهور امام زمان علیه السلام است و اطلاق رجعت به آن به اعتبار رجوع آن حضرت به مردم بعد از غیبت، یا رجوعِ عالم به حق و عدالت بعد از انحراف است.

اگر اصل این معنا صحیح باشد، اطلاق رجعت به آن، خلاف ظواهر ادله است.

3- رجوع برخى از اموات به دنیا؛ خصوصاً مؤمنان و کافران محض.

4- رجوع برخى از امامان شیعه، همانند امام على علیه السلام و امام حسین علیه السلام و برخى از مؤمنان و کافران محض.

5- رجوع تمام امامان شیعه به ترتیب یا به عکس با برخى از مؤمنان و کافران.

قول اخیر ظاهراً بنا بر آن‏چه از مجموعه روایات استفاده مى‏شود، به حقیقت نزدیک‏تر است.

 

رجعت از دیدگاه عقل‏

•1- قسر دائم یا اکثرى محال است.‏
•الف) روح با بدن رابطه کامل دارد. (ربط ذاتى طبیعى بین قوه روحانى و قوه مادى طبیعى)

خواه قوه روحانى کلّى باشد، مثل قوه مؤثر کلّى که مجموع عالم طبیعت در نظام اراده او حرکت مى‏کند.

خواه قوه روحانى جزئى، که نظام شخصى طبیعى بدن در تحت نفوذ اوست.

• هرگاه توجه نفس ناطقه به بدن طبیعى بعد از مرگ به شکل کامل‏ترى صورت گیرد، زندگى جدید ممکن است.
•ب) هرحقیقتی اثرى دارد که نماینده مقام وجود و مرتبه هستى اوست.
•خاتمیت:
•قوه تکمیل و تعلیم شخص خاتم نسبت به همه مراتب مختلف بشر است،
•خارج نمودن نفوس آنان در کمال علمى و عملى از حدّ قوه به فعلیت محض تا روز قیامت.
• مقام امام (خلافت از مقام نبى) نیز همین‏گونه است.(رساندن به کمال علمی و عملی)

 

•ج) در حکمت به اثبات رسیده که قسر دائم یا اکثرى محال است.
•قسر در اصطلاح: منع کردن و ممنوع شدن موجودى است از ظهور و بروز اثر طبیعى خود که طبعاً طالب اوست و به حسب فطرتِ وجود الهى روى به او دارد یا در غالب اوقات از آن اثر محروم است.
•اگر این قوه از کمال خود محروم و اثرش در عرصه عالم کبیر نمایان نشود، لغو و عبث محض خواهد بود.
•نتیجه: رجعت به‏معناى رجوع ارواح و نفوس ناطقه مقدس پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام به بدن‏هاى عنصرىِ خویش ممکن است، بلکه به ضرورت عقل واجب است.
• با توجه به اینکه بروز اثر آنان به‏واسطه وجود موانع در زمان خودشان ممکن نشد،    باید روزى فرا رسد که نفوس کلیه معلمان الهى به بدن‏هاى خود توجه نموده و در مقام تعلیم ارواح مردم برآیند.
•نکته:
•«نفس کلى الهى» در نبى و امام داراى دونوع اضافه و علاقه است:
•نوع اوّل: علاقه و ارتباط با بدن خود
•نوع دوّم: علاقه و ارتباط و استیلاى نفس کلى به مجموع عالم کبیر.
•در اثر این‏ ارتباط کلى فرموده‏اند: «آب‏ها به برکت ما جارى است و درختان به یُمنِ ما برگ دارند و میوه‏ها مى‏رسد ...».
•علاقه دوّم به موت باطل نمى‏شود.
2- ضرورت تداومِ راه مصلحان
•الف) هر مصلحِ فرهنگى- اجتماعى در سطح جهانی، نیازمند جانشینانی است که اصول وی را تبیین و تطبیق نمایند. پیامبر نیز نیازمند امامانی معصوم است که این راه را ادامه دهند.
•ب) تبیین‏ و تطبیق‏دهنده شریعت همچون مؤسس آن باید اشخاصى معصوم باشند.
•ج) طبق نصوص متواتر نزد شیعه و اهل سنت، امامانِ بعد از پیامبر تا روز قیامت دوازده نفرند، و همه آنان از قریش‏اند.
•د) امام زمان علیه السلام بزرگ‏ترین قیام‏کننده جهانى با هدف برپایى حکومت عدل توحیدى، به امرى جدید است.
•ه) امر جدید به اشخاصى احتیاج دارد که تبیین‏کننده و ادامه‏دهنده راه شخص قائم باشند.
•نتیجه: باید بعد از امام زمان افرادی معصوم رجعت کنند تا ادامه دهنده راه آن حضرت در عصر جدید باشند.
3- قاعده «حکم‏ الامثال»
•الف) رجعت در این عالم شبیه معاد و بعثت در قیامت است.
•آلوسى: «زنده شدن بعد از مرگ و رجوع به دنیا از امورى است که مقدور خداوند متعال است، که هیچ‏کس در آن شک و شبهه ندارد، و تنها بحث در وقوع آن است». «روح‏المعانى، ج 20، ص 27»
•ب) معاد ممکن‏الوقوع است، پس رجعت نیز به دلیل قاعده: «حکم‏الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» چنین مى‏باشد. امورى که مانند یکدیگرند در جایز بودن یا نبودن یکسانند.
•نتیجه: رجعت از جنبه عقلى ممکن است.

رجعت از دیدگاه قرآن
1- «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ» (بقره: 243)
•هفتاد هزار خانوار که هر سال دچار طاعون می‌شدند، اغنیا از شهر بیرون می‌رفتند ولی ضعفا نمی‌توانستند بیرون بروند و مبتلا به طاعون می‌شدند.
•یکبار قرار گذاشتند همه با هم از شهر خارج شوند.آنان کنار شطّی رفتند و همانجا خدا جانشان را گرفت.
• مدتی آنجا بودند تا اینکه «حزقیل» از انبیای بنی‌اسرائیل از آنجا گذر کرد و آن وضعیت را دید و عرض کرد: خدایا! اگر ممکن است آنان را زنده گردان تا شهرهایت را آباد، و فرزندانى متولد سازند که با عابدان تو را عبادت کنند.
•خداوند به او وحى فرستاد:آیا دوست دارى که آنان را زنده کنم؟ عرض کرد: آرى. خداوند آنان را زنده کرد و بعد از مدتى نیز به مرگ‏هاى طبیعى از دنیا رفتند. (درالمنثور، ج 1، ص 311؛ جامع‏البیان، ج 2، ص 797؛ کشاف، ج 1، ص 286)
2-«فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتى‏ وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» (بقره:73)
مردى از بنى‏اسرائیل یکى از نزدیکانش را کشت تا ارث او را صاحب شود. یهود میل داشتند که قاتلش را بیابند؛ خداوند متعال به آنان امر نمود که گاوى ذبح کنند و قسمتى از بدنش را به بدن مقتول زنند تا زنده گردد و از قاتل خبر دهد.
بعد از جدال و نزاع فراوان گاو مورد نظر را پیدا کرده و آن را ذبح نمودند و برخى از اعضاى گاو را به بدن مقتول زدند، او را زنده یافتند، و با سؤال از او به قاتل پى بردند.
(ثعلبى، قصص‏الانبیاء، ص 204- 207؛ درالمنثور، ج 1، ص 79؛ جامع‏البیان، ج 1، ص 509 و ....)
3-«وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى‏ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ* ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (بقره: 55ـ 56)
آیه، مربوط به گروهى از تابعین حضرت موسى علیه السلام است که از او خواستند که خداوند را ببینند.  این خواسته سبب نزول عذاب و مرگ آنان شد، ولى باز خداوند آنان را زنده نمود. (کشاف، ج 1، ص 27؛ جامع‏البیان، ج 1، ص 415؛ درالمنثور، ج 1، ص 70 و ....)
4-«أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلى‏ قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ» (بقره: 259)
یکى از انبیاى الهى در سفرى بر دهکده‏اى گذر کرد که مرگ بر تمام اهالى آن سایه افکنده بود؛ با ایمانى که به قدرت مطلق خداوند داشت، در دلش سؤال نمود: کیست که این مردگان را بعد از توقف طولانى مبعوث مى‏گرداند؟ در آن هنگام خداوند جانش را گرفت و بعد از صد سال که اجزاى جسدش پراکنده شده بود، برانگیخت، و نیز کیفیت حشر دابّه‏اش را به او نشان داد تا این‏که در عمل حشر و نشر را ببیند و به معاد اطمینان قلب حاصل کند. (کشاف، ج 1، ص 295؛ درالمنثور، ج 1، ص 331؛ جامع‏البیان، ج 3، ص 40.)
5- خداوند از حضرت عیسى علیه السلام حکایت مى‏کند: «وَ أُحْیِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ (آل‌عمران:49)
سیوطى: عیسى علیه السلام دوستش عازر را زنده نمود. و نیز حیات را به فرزند پیرزنى بازگرداند و نیز دخترى را زنده کرد. هرسه بعد از زنده شدن در قید حیات بودند و فرزندانى نیز از خود به یادگار گذاشتند. (تفسیر الجلالین، ج 1، ص 73)
طبرى: «حضرت عیسى علیه السلام مردگان را با دعایش زنده مى‏کرد و خداوند نیز استجابت مى‏نمود». (جامع‏البیان، ج 3، ص 375)
6- «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ» (نمل:83)
در آیه شریفه قراینى هست که مى‏توان شاهد حمل آیه بر رجعت باشد نه قیامت:
الف) «مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ» از هر امتى.   ولی معاد مربوط به همه بشر و امت‏ها است.
ب) «فَوْجاً» دسته‏اى.   زیرااستغراق با نکره بودن کلمه سازگارى ندارد.
7-«قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ» (غافر:11)
اماته عبارت است از: سلب حیات از موجودِ داراى حیات و این به تنهایى با رجعت سازگارى دارد.
(علامه: دوبار مردن و دوبار زنده شدن مربوط به دنیا و عالم برزخ است. المیزان، ج1، ص526)
(علامه: در این آیه منظور تنها شمردن مطلق اماته‏ها و احیاءهایى که بر آنان گذشته، نبوده، بلکه آن اماته و احیایى منظور بوده که در حصول یقین براى آنان دخالت داشته، و احیاى در دنیا چنین دخالتى نداشته تا به سه احیا اشاره کند.
علامه: اماته نمی تواند شامل حالت نطفگی باشد، زیرا با قبل از دمیده شدن روح سازگاری ندارد و اماته وقتى صادق است که قبلا حیاتى باشد. المیزان، ج17، ص 476). 
وقوع حوادث امت‏هاى پیشین در این امت‏
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهخبر از وقوع حوادثى مى‏دهد که در امت‏هاى پیشین نیز رخ داده است.
بخارى از ابوسعید خدرى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت شده: «لتتبعنّ سنن من کان قبلکم شبراً بِشبر، و ذراعاً بذراع». «صحیح بخارى، ج 9، ص 112؛ کتاب الاعتصام بقول النّبى صلى الله علیه و آله»
شیخ صدوقاز پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله: «کل ما کان فی الأمم السالفة فإنّه یکون فی هذه الأمّة مثله، حَذوا النعل بالنعل، و القُذّة بالقُذة».«کمال‏الدین، ص 576»«قذ?: پر تیر، کنایه از مثل هم بودن»
به مقتضاى حدیث نبوى مزبور، رجعت در امّت اسلامى نیز واقع خواهد شد.
دلیل: امام‏رضا علیه السلام در پاسخ سؤال مأمون عباسى درباره رجعت، به حدیث نبوى مزبور استدلال کرده است. «بحارالانوار، ج 53، ص 59، ح 45»
آثار اعتقاد به رجعت‏

1-

الف) از آن جهت که عصر ظهور مانند بهشت روى زمین است.
ب) مفاد روایات، رجعتِ انسان‏هاى بسیار خوب و بسیار بد است
نتیجه: این اعتقاد انسان را تشویق مى‏کند تا بکوشد مصداق انسان خوب شود تا در عصر ظهور و حکومت حضرت مهدى علیه السلام به این فضیلت نایل آید.
2- از آن‏جا که انسانِ قبل از ظهور زمینه‏ساز ظهور است، لذا بحث از رجعت اثر تربیتى و جنبه عملى دارد.
بررسى شبهات رجعت‏

1-مخالفت رجعت با قرآن:

حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ (مؤمنون:99ـ100)

جواب:

اولًا: ظاهربلکه صریح آیه در مورد حالت احتضار است به قرینه صدر آیه که‏مى‏فرماید: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ» و ذیل آیه که مى‏فرماید: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ».
ثانیاً: آیه ظهور در عدم تحقق رجوع با طلب کافر دارد، و منافاتى با رجوع با اراده الهى ندارد؛ همان‏گونه که در امت‏هاى پیشین با اراده الهى و مصلحت خاص اتفاق افتاد.
ثالثاً: آیه اخص از مدّعا است، زیرا خاص کفار است، در حالى که در باب رجعت رجوع مؤمنان و کافران محض است.
2-مخالفت رجعت با عقل: زیرا رجوع معصیت‏کاران دلایلى دارد:
الف) عذاب؛ که ظلم مى‏باشد، زیرا قرار است که در آخرت انسان عذاب شود.
ب) اذیت و آزار؛که در قبر تحقق یافته است، پس احیا در دنیا عبث و بیهوده است.
ج) اظهار خیانتشان به مردم؛ که این اظهار در زمان معتقدان به آنان سزاوارتر است.
و با رجعت نیکان نیز لازم مى‏آید که آنان بى‏جهت اذیت و آزار شوند، به‏جهت دوبار مردن.
جواب‏
اولًا: عذاباز طریق رجعت از جمله عقوبتهای کافران و مشرکان است،   پس محذور عقلى وجود ندارد.
ثانیاً: مرگ و جان‏کندن نسبت به اولیاى الهى، خصوصاً انبیا و اولیا مانند استشمام بوى خوش است؛ همان‏گونه که در روایات آمده است.
3-اعتقاد به رجعت از یهود گرفته شده است.

جواب: اعتقاد به رجعت تابع ادله است، حتى اگر در دین یهود نیز موجود باشد.

+ وجود یک عقیده اسلامى در ادیان دیگر دلیل بر آن نیست که این عقیده از ادیان دیگر اخذ شده باشد.

4-در رجعت رجوع از فعلیت به قوه است.
الف) مرگ بدون استکمال حیات و خروج از قوه به فعل حاصل نمى‏شود؛
ب) رجوع به دنیا بعد از مرگ، رجوع به قوه بعد از فعلیت است؛
ج) رجوع به قوه بعد از فعلیت محال است؛ آن‏گونه که در فلسفه به آن اشاره شده است.
نتیجه: رجعت محال است.
جواب: این اشکال در مرگ‏هاى طبیعى صادق است، نه مرگ‏هاى غیرطبیعى که با کشتن یا مرض یا امور دیگر حادث مى‏شود، که غالب مرگ‏ها از این قبیل است.
5-رجعت مستلزم تناسخ باطل است.
جواب‏
تناسخ باطل عبارت از دخول روح در جسم شخص دیگر است و این از موارد رجعت نیست، زیرا در رجعت روح به بدن اصلى که قبلًا در آن بوده بازمى‏گردد.

 



موضوع :