•رجعت: بازگشت عده ای از اولیای الهی و دشمنان اهل بیت (که از دنیا رفتهاند) به دنیا، پس از ظهور مهدى موعود علیه السلام و تشکیل حکومت عدل الهى در سراسر جهان
•اولیاى الهى و صالحان با دیدن حاکمیت حق و عدالت شادمان شده و ثمرات ایمان و اعمال صالح خود را در دنیا مشاهده مىکنند.
•دشمنان اهلبیت علیهم السلام سزاى ظلمهایی را که روا داشتهاند در دنیا دیده و کیفر نهایى در قیامت خواهد دید.
•رجعت، از مباحث ریشهدارى است که از زمان ظهور و پیدایش امامیه مطرح بوده است.
•اعتقاد به آن از امتیازها و خصوصیات مدرسه اهلبیت علیهم السلام شمرده شده است.
•کتابهاى تراجم اهل سنت از امامیه با این عقیده یاد مىکنند.
•اصحاب ائمه علیهم السلام در این مسأله با مخالفان خود مباحثههایى داشتهاند؛ مانند مؤمنالطاق با ابوحنیفه.
•در طول تاریخ، علماى شیعه براى تثبیت این عقیده آثارى نگاشتهاند؛ از جمله از شیخ مفید، سید مرتضى، علامه مجلسى، شیخ حر عاملى و ...
•رجعت در لغت= بازگشت.
•رجعت در اصطلاح= بازگشت جماعتى از افراد به زندگى دنیا بعد از قیام جهانى امام مهدى (ع)و قبل از حلول روز قیامت است.
•1- شیخ صدوق: «ما درباره رجعت معتقدیم که این حادثه در آیندهاى نهچندان دور اتفاق خواهد افتاد». «اعتقادات صدوق»
•2- شیخ مفید: «خداوند متعال گروهى از امت محمد صلى الله علیه و آله را بعد از وفاتشان و قبل از روز قیامت محشور خواهد نمود و این مذهب از مختصات آل محمد صلى الله علیه و آله است و قرآن نیز بر آن شاهد است». «بحارالانوار، ج 53، ص 136 (به نقل از المسائل السرویة، ص 32)»
•3- سید مرتضى: «از باورهاى شیعه امامیه آن است که خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان، مهدى علیه السلام گروهى از شیعیان را که از دنیا رفتهاند بازمىگرداند تا به ثواب یارى و نصرت آن حضرت نائل شده و دولت آن حضرت را مشاهده نمایند. هم چنین گروهى از دشمنان را بازمىگرداند تا انتقامش را از آنان بستاند». «بحارالانوار، ج 53، ص 138 (به نقل از رسائلالمرتضى، ج 1، ص 25)»
•4- شیخ محمدرضا مظفر: «آنچه شیعه در باب رجعت به آن اعتقاد دارد آن است که خداوند متعال گروهى از اموات را قبل از روز قیامت در همان صورتهایى که بودهاند بازمىگرداند: عدهاى را عزیز و برخى دیگر را ذلیل مىگرداند ... و این رجعت هنگام ظهور مهدى آل محمد صلى الله علیه و آله است». «عقائدالامامیة، ص 108»
تقسیمى از رجعت
•تقسیم سید محمد صدر رحمه الله در کتاب بحث حولالرجعة:
1- رجعت معنوى (اخروى): در فلسفه و حکمت ثابت شده که تمام اشیا و موجودات، در حال رشد و تکاملِ مستمرند و دائماً بهسوى کمال مطلق و نقطه آغازینى متوجهاند که از آنجا به این عالم آمدهاند، به دلیل:
•إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ «بقره:2»
•إِنَّ إِلى رَبِّکَ الرُّجْعى «علق:8»
•وَ أَنَّ إِلى رَبِّکَ الْمُنْتَهى «نجم:42»
•إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. «بقره:156»
•این معنا از رجعت، مورد اتفاق مسلمانان است.
2- رجعت مادى و ظاهرى (دنیوى): این نوع رجعت- که قرآن نیز بر آن اشاره دارد- عبارت است از رجوع اموات به دنیا براى از سرگیرى اعمال. «بحث حولالرجعة، ص 8- 12»
رجعت؛ اعتقاد ضرورى مذهب
1- شیخ حرّ عاملى: «همانا ثبوت رجعت نزد همه علماى معروف و مصنفین مشهور از ضروریات مذهب امامیه است، بلکه حتى عامه نیز مىدانند که این عقیده از مذهب شیعه است». «الإیقاظ من الهَجعة بالبرهان على الرجعة، ص 60»
2- علامه مجلسى: «اگر مثل این روایات در عقیده رجعت متواتر نباشد، پس در چه موضوعى مىتوان ادعاى تواتر نمود ...». «بحارالانوار، ج 53، ص 123»
3- علامه مجلسى: «همانا اعتقاد به رجعت در همه عصرها مورد اجماع شیعه بوده است، و همین مسئله همانند خورشید در وسط روز بین آنان مشهور است». «بحارالانوار، ج 53، ص 123»
4- علامه طباطبائى: «همانا روایات رجعت از طرق اهل بیت علیه السلام بهطور تواتر معنوى به ما رسیده است». «المیزان، ج 2، ص 107.»
5- شیخ حر عاملى: «همانا نویسندگانى که روایات رجعت را در کتابهاى مستقل یا غیرمستقل جمع نمودهاند به حدّى است که از هفتاد کتاب تجاوز مىکند، و این خود دلیلى بر قطعیت اعتقاد به رجعت نزد شیعه است». «الایقاظ، ص 45»
•مرحوم مجلسى رحمه الله در معرفی قائلین به رجعت (حدود 50 نفر): سلیم بن قیس هلالى، حسن بن صفار، على بن ابراهیم قمى، کلینى، محمد بن مسعود عیاشى، ابوعمر کشى، شیخ صدوق، شیخ مفید، ابوالفتح کراجکى، ابوالعباس احمد بن عباس نجاشى، شیخ طوسى، سید رضىالدین بن طاووس و ....
سرّ بحث از رجعت در کتابهاى کلام
1- وجود روایات فراوان در موضوع رجعت
2- ارتباط رجعت با امامت و اشاره به ظلمهایی که به ائمه شده و ایشان در عصر امام مهدی بازگشته و حکومت خواهند کرد؛
3- رجعت از اشراط الساعه است؛ و اشراط الساعه و علائم قیامت، مربوط به معاد است.(ایام الله ثلاث?، یوم یقوم القیام?، یوم الکر?، یوم القیام?)
4- رجعت زمینهساز اعتقاد به معاد است.
•غیبت صغرى زمینهساز غیبت کبرى بوده و ظهور صغرى (رجعت) هموارکننده ظهور کبرى (معاد)خواهد شد؛ و مردم امر معاد را استبعاد نخواهند کرد، همانگونه که در امتهاى پیشین براى تثبیت معاد چنین امرى اتفاق افتاد.
5- ارتباط رجعت با ثواب و عقاب؛ زیرا در آن زمان نشانههایى از عقاب و ثواب براى کسانى که در کفر و یا ثواب بودهاند، خواهد بود.
6- رجعت تجلّى امامت امامان شیعه است.
دیدگاهها درباره مفهوم رجعت
1- رجعت همانند تمثلاتى براى ارواح مؤمنین و ائمه اهل بیت علیهم السلام است که از دنیا رفته و دوباره روح آنان ظهور کرده و تصرفاتى در این عالم خواهند نمود. (فیض کاشانى، محقق شاهآبادى و میرزا ابوالحسن رفیعى قزوینى )
بسیارى از علما، امثال مجلسى و شیخ حر عاملى و دیگران آنرا بهجهت مخالفت با ظواهر ادلّه مردود مىدانند.
2- رجعت همان ظهور امام زمان علیه السلام است و اطلاق رجعت به آن به اعتبار رجوع آن حضرت به مردم بعد از غیبت، یا رجوعِ عالم به حق و عدالت بعد از انحراف است.
اگر اصل این معنا صحیح باشد، اطلاق رجعت به آن، خلاف ظواهر ادله است.
3- رجوع برخى از اموات به دنیا؛ خصوصاً مؤمنان و کافران محض.
4- رجوع برخى از امامان شیعه، همانند امام على علیه السلام و امام حسین علیه السلام و برخى از مؤمنان و کافران محض.
5- رجوع تمام امامان شیعه به ترتیب یا به عکس با برخى از مؤمنان و کافران.
قول اخیر ظاهراً بنا بر آنچه از مجموعه روایات استفاده مىشود، به حقیقت نزدیکتر است.
رجعت از دیدگاه عقل
•1- قسر دائم یا اکثرى محال است.
•الف) روح با بدن رابطه کامل دارد. (ربط ذاتى طبیعى بین قوه روحانى و قوه مادى طبیعى)
خواه قوه روحانى کلّى باشد، مثل قوه مؤثر کلّى که مجموع عالم طبیعت در نظام اراده او حرکت مىکند.
خواه قوه روحانى جزئى، که نظام شخصى طبیعى بدن در تحت نفوذ اوست.
• هرگاه توجه نفس ناطقه به بدن طبیعى بعد از مرگ به شکل کاملترى صورت گیرد، زندگى جدید ممکن است.
•ب) هرحقیقتی اثرى دارد که نماینده مقام وجود و مرتبه هستى اوست.
•خاتمیت:
•قوه تکمیل و تعلیم شخص خاتم نسبت به همه مراتب مختلف بشر است،
•خارج نمودن نفوس آنان در کمال علمى و عملى از حدّ قوه به فعلیت محض تا روز قیامت.
• مقام امام (خلافت از مقام نبى) نیز همینگونه است.(رساندن به کمال علمی و عملی)
•ج) در حکمت به اثبات رسیده که قسر دائم یا اکثرى محال است.
•قسر در اصطلاح: منع کردن و ممنوع شدن موجودى است از ظهور و بروز اثر طبیعى خود که طبعاً طالب اوست و به حسب فطرتِ وجود الهى روى به او دارد یا در غالب اوقات از آن اثر محروم است.
•اگر این قوه از کمال خود محروم و اثرش در عرصه عالم کبیر نمایان نشود، لغو و عبث محض خواهد بود.
•نتیجه: رجعت بهمعناى رجوع ارواح و نفوس ناطقه مقدس پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام به بدنهاى عنصرىِ خویش ممکن است، بلکه به ضرورت عقل واجب است.
• با توجه به اینکه بروز اثر آنان بهواسطه وجود موانع در زمان خودشان ممکن نشد، باید روزى فرا رسد که نفوس کلیه معلمان الهى به بدنهاى خود توجه نموده و در مقام تعلیم ارواح مردم برآیند.
•نکته:
•«نفس کلى الهى» در نبى و امام داراى دونوع اضافه و علاقه است:
•نوع اوّل: علاقه و ارتباط با بدن خود
•نوع دوّم: علاقه و ارتباط و استیلاى نفس کلى به مجموع عالم کبیر.
•در اثر این ارتباط کلى فرمودهاند: «آبها به برکت ما جارى است و درختان به یُمنِ ما برگ دارند و میوهها مىرسد ...».
•علاقه دوّم به موت باطل نمىشود.
2- ضرورت تداومِ راه مصلحان
•الف) هر مصلحِ فرهنگى- اجتماعى در سطح جهانی، نیازمند جانشینانی است که اصول وی را تبیین و تطبیق نمایند. پیامبر نیز نیازمند امامانی معصوم است که این راه را ادامه دهند.
•ب) تبیین و تطبیقدهنده شریعت همچون مؤسس آن باید اشخاصى معصوم باشند.
•ج) طبق نصوص متواتر نزد شیعه و اهل سنت، امامانِ بعد از پیامبر تا روز قیامت دوازده نفرند، و همه آنان از قریشاند.
•د) امام زمان علیه السلام بزرگترین قیامکننده جهانى با هدف برپایى حکومت عدل توحیدى، به امرى جدید است.
•ه) امر جدید به اشخاصى احتیاج دارد که تبیینکننده و ادامهدهنده راه شخص قائم باشند.
•نتیجه: باید بعد از امام زمان افرادی معصوم رجعت کنند تا ادامه دهنده راه آن حضرت در عصر جدید باشند.
3- قاعده «حکم الامثال»
•الف) رجعت در این عالم شبیه معاد و بعثت در قیامت است.
•آلوسى: «زنده شدن بعد از مرگ و رجوع به دنیا از امورى است که مقدور خداوند متعال است، که هیچکس در آن شک و شبهه ندارد، و تنها بحث در وقوع آن است». «روحالمعانى، ج 20، ص 27»
•ب) معاد ممکنالوقوع است، پس رجعت نیز به دلیل قاعده: «حکمالامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» چنین مىباشد. امورى که مانند یکدیگرند در جایز بودن یا نبودن یکسانند.
•نتیجه: رجعت از جنبه عقلى ممکن است.
رجعت از دیدگاه قرآن
1- «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ» (بقره: 243)
•هفتاد هزار خانوار که هر سال دچار طاعون میشدند، اغنیا از شهر بیرون میرفتند ولی ضعفا نمیتوانستند بیرون بروند و مبتلا به طاعون میشدند.
•یکبار قرار گذاشتند همه با هم از شهر خارج شوند.آنان کنار شطّی رفتند و همانجا خدا جانشان را گرفت.
• مدتی آنجا بودند تا اینکه «حزقیل» از انبیای بنیاسرائیل از آنجا گذر کرد و آن وضعیت را دید و عرض کرد: خدایا! اگر ممکن است آنان را زنده گردان تا شهرهایت را آباد، و فرزندانى متولد سازند که با عابدان تو را عبادت کنند.
•خداوند به او وحى فرستاد:آیا دوست دارى که آنان را زنده کنم؟ عرض کرد: آرى. خداوند آنان را زنده کرد و بعد از مدتى نیز به مرگهاى طبیعى از دنیا رفتند. (درالمنثور، ج 1، ص 311؛ جامعالبیان، ج 2، ص 797؛ کشاف، ج 1، ص 286)
2-«فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتى وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» (بقره:73)
•مردى از بنىاسرائیل یکى از نزدیکانش را کشت تا ارث او را صاحب شود. یهود میل داشتند که قاتلش را بیابند؛ خداوند متعال به آنان امر نمود که گاوى ذبح کنند و قسمتى از بدنش را به بدن مقتول زنند تا زنده گردد و از قاتل خبر دهد.
•بعد از جدال و نزاع فراوان گاو مورد نظر را پیدا کرده و آن را ذبح نمودند و برخى از اعضاى گاو را به بدن مقتول زدند، او را زنده یافتند، و با سؤال از او به قاتل پى بردند.
•(ثعلبى، قصصالانبیاء، ص 204- 207؛ درالمنثور، ج 1، ص 79؛ جامعالبیان، ج 1، ص 509 و ....)
3-«وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ* ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (بقره: 55ـ 56)
• آیه، مربوط به گروهى از تابعین حضرت موسى علیه السلام است که از او خواستند که خداوند را ببینند. این خواسته سبب نزول عذاب و مرگ آنان شد، ولى باز خداوند آنان را زنده نمود. (کشاف، ج 1، ص 27؛ جامعالبیان، ج 1، ص 415؛ درالمنثور، ج 1، ص 70 و ....)
4-«أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلى قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنَّى یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ» (بقره: 259)
•یکى از انبیاى الهى در سفرى بر دهکدهاى گذر کرد که مرگ بر تمام اهالى آن سایه افکنده بود؛ با ایمانى که به قدرت مطلق خداوند داشت، در دلش سؤال نمود: کیست که این مردگان را بعد از توقف طولانى مبعوث مىگرداند؟ در آن هنگام خداوند جانش را گرفت و بعد از صد سال که اجزاى جسدش پراکنده شده بود، برانگیخت، و نیز کیفیت حشر دابّهاش را به او نشان داد تا اینکه در عمل حشر و نشر را ببیند و به معاد اطمینان قلب حاصل کند. (کشاف، ج 1، ص 295؛ درالمنثور، ج 1، ص 331؛ جامعالبیان، ج 3، ص 40.)
5- خداوند از حضرت عیسى علیه السلام حکایت مىکند: «وَ أُحْیِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ (آلعمران:49)
•سیوطى: عیسى علیه السلام دوستش عازر را زنده نمود. و نیز حیات را به فرزند پیرزنى بازگرداند و نیز دخترى را زنده کرد. هرسه بعد از زنده شدن در قید حیات بودند و فرزندانى نیز از خود به یادگار گذاشتند. (تفسیر الجلالین، ج 1، ص 73)
•طبرى: «حضرت عیسى علیه السلام مردگان را با دعایش زنده مىکرد و خداوند نیز استجابت مىنمود». (جامعالبیان، ج 3، ص 375)
6- «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ» (نمل:83)
•در آیه شریفه قراینى هست که مىتوان شاهد حمل آیه بر رجعت باشد نه قیامت:
•الف) «مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ» از هر امتى. ولی معاد مربوط به همه بشر و امتها است.
•ب) «فَوْجاً» دستهاى. زیرااستغراق با نکره بودن کلمه سازگارى ندارد.
7-«قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ» (غافر:11)
•اماته عبارت است از: سلب حیات از موجودِ داراى حیات و این به تنهایى با رجعت سازگارى دارد.
•(علامه: دوبار مردن و دوبار زنده شدن مربوط به دنیا و عالم برزخ است. المیزان، ج1، ص526)
•(علامه: در این آیه منظور تنها شمردن مطلق اماتهها و احیاءهایى که بر آنان گذشته، نبوده، بلکه آن اماته و احیایى منظور بوده که در حصول یقین براى آنان دخالت داشته، و احیاى در دنیا چنین دخالتى نداشته تا به سه احیا اشاره کند.
•علامه: اماته نمی تواند شامل حالت نطفگی باشد، زیرا با قبل از دمیده شدن روح سازگاری ندارد و اماته وقتى صادق است که قبلا حیاتى باشد. المیزان، ج17، ص 476).
وقوع حوادث امتهاى پیشین در این امت
•پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهخبر از وقوع حوادثى مىدهد که در امتهاى پیشین نیز رخ داده است.
•بخارى از ابوسعید خدرى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت شده: «لتتبعنّ سنن من کان قبلکم شبراً بِشبر، و ذراعاً بذراع». «صحیح بخارى، ج 9، ص 112؛ کتاب الاعتصام بقول النّبى صلى الله علیه و آله»
•شیخ صدوقاز پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله: «کل ما کان فی الأمم السالفة فإنّه یکون فی هذه الأمّة مثله، حَذوا النعل بالنعل، و القُذّة بالقُذة».«کمالالدین، ص 576»«قذ?: پر تیر، کنایه از مثل هم بودن»
•به مقتضاى حدیث نبوى مزبور، رجعت در امّت اسلامى نیز واقع خواهد شد.
•دلیل: امامرضا علیه السلام در پاسخ سؤال مأمون عباسى درباره رجعت، به حدیث نبوى مزبور استدلال کرده است. «بحارالانوار، ج 53، ص 59، ح 45»
آثار اعتقاد به رجعت
1-
•الف) از آن جهت که عصر ظهور مانند بهشت روى زمین است.
•ب) مفاد روایات، رجعتِ انسانهاى بسیار خوب و بسیار بد است
•نتیجه: این اعتقاد انسان را تشویق مىکند تا بکوشد مصداق انسان خوب شود تا در عصر ظهور و حکومت حضرت مهدى علیه السلام به این فضیلت نایل آید.
•2- از آنجا که انسانِ قبل از ظهور زمینهساز ظهور است، لذا بحث از رجعت اثر تربیتى و جنبه عملى دارد.
بررسى شبهات رجعت
1-مخالفت رجعت با قرآن:
حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ (مؤمنون:99ـ100)
جواب:
•اولًا: ظاهربلکه صریح آیه در مورد حالت احتضار است به قرینه صدر آیه کهمىفرماید: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ» و ذیل آیه که مىفرماید: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ».
•ثانیاً: آیه ظهور در عدم تحقق رجوع با طلب کافر دارد، و منافاتى با رجوع با اراده الهى ندارد؛ همانگونه که در امتهاى پیشین با اراده الهى و مصلحت خاص اتفاق افتاد.
•ثالثاً: آیه اخص از مدّعا است، زیرا خاص کفار است، در حالى که در باب رجعت رجوع مؤمنان و کافران محض است.
2-مخالفت رجعت با عقل: زیرا رجوع معصیتکاران دلایلى دارد:
•الف) عذاب؛ که ظلم مىباشد، زیرا قرار است که در آخرت انسان عذاب شود.
•ب) اذیت و آزار؛که در قبر تحقق یافته است، پس احیا در دنیا عبث و بیهوده است.
•ج) اظهار خیانتشان به مردم؛ که این اظهار در زمان معتقدان به آنان سزاوارتر است.
•و با رجعت نیکان نیز لازم مىآید که آنان بىجهت اذیت و آزار شوند، بهجهت دوبار مردن.
•جواب
•اولًا: عذاباز طریق رجعت از جمله عقوبتهای کافران و مشرکان است، پس محذور عقلى وجود ندارد.
•ثانیاً: مرگ و جانکندن نسبت به اولیاى الهى، خصوصاً انبیا و اولیا مانند استشمام بوى خوش است؛ همانگونه که در روایات آمده است.
3-اعتقاد به رجعت از یهود گرفته شده است.
جواب: اعتقاد به رجعت تابع ادله است، حتى اگر در دین یهود نیز موجود باشد.
+ وجود یک عقیده اسلامى در ادیان دیگر دلیل بر آن نیست که این عقیده از ادیان دیگر اخذ شده باشد.
4-در رجعت رجوع از فعلیت به قوه است.
•الف) مرگ بدون استکمال حیات و خروج از قوه به فعل حاصل نمىشود؛
•ب) رجوع به دنیا بعد از مرگ، رجوع به قوه بعد از فعلیت است؛
•ج) رجوع به قوه بعد از فعلیت محال است؛ آنگونه که در فلسفه به آن اشاره شده است.
•نتیجه: رجعت محال است.
•جواب: این اشکال در مرگهاى طبیعى صادق است، نه مرگهاى غیرطبیعى که با کشتن یا مرض یا امور دیگر حادث مىشود، که غالب مرگها از این قبیل است.
•5-رجعت مستلزم تناسخ باطل است.
•جواب
•تناسخ باطل عبارت از دخول روح در جسم شخص دیگر است و این از موارد رجعت نیست، زیرا در رجعت روح به بدن اصلى که قبلًا در آن بوده بازمىگردد.